كرام الكاتبين را خواستم بيكار نگذارم
اینجا، گاهی خدا مینویسد.
جمعه، مرداد ۱۵
اینور قر بدم یار گله داره. عجب حوصله داره!
-
پانی
Labels:
خدا منو بکش
,
دردانه
,
دردی غیر مردن
,
مامان جان
مامانم اومده یه ساعت حرف زده. هرچی میگه، میگم "چشم"
آخرش شاکی شده میگه: زهر مار! منو مسخره کردی؟
میگم: خو چه خاکی تو سرم کنم؟ بگم نه؟
میگه: ایشالا بچه ات عین ِ خودت بشه.
الانم قهره باهام!
پ.ن:
خدا من دیگه بمیرم؛ باشه؟؟
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی