چهارشنبه، اردیبهشت ۲۹

LandLord


.
تو كه انقدر خوب بودي كه شب را آفريدي، چرا انقدر خوب نبودي كه روز را نيآفريني؟



پ.ن:
ماه در بياد؛ كه چي بشه؟

۴ نظر:

  1. کی را خیلی دوست دارم که باهاش برم کوه؟ فقط بابام رو خیلی خیلی دوست دارم که اونم نمیتونه راه بره ...اون قدر ها هم تنها نیستم که تنها برم ... البته دارم یه فرایندی رو طی میکنم به اسم حذف کردن اطرافیانم ... شاید تنها شدم .... ماه در میاد که چی بشه ...دوستش دارم این اهنگ رو ...

    پاسخحذف
  2. درسته اینجا امنتره ولی باور کن که کامنت گذاشتن برا بلاگت یه جور پیر شدنه !
    حداقل توضیح بده چه جوری میشه این صفحه آخر رو پاییت آورد :(:(
    چرا ما رو تو کافه ی خداها راه نمیدن ؟ پس بیزحمت اونا هم تو زندگی ما نیان ما خودمون می دونیم چه غلطی کنیم .
    این پستت هم جالبه ! ولی : هر شبی هر چقد طولانی یه صبحی هم دارد:) پایان شب سیه سپید است . باور کن

    پاسخحذف
  3. کامنتت بسته بود ..یارو رتبه 12 کارشناسی ارشد شده ... بهش اس ام اس میزنم تبریک میگم ..جواب میده شما؟ چیزی حدود یک ماه پیش با هم دوست بودیم ..درسته رابطمون تموم شده ولی قرار بود توسعه یافته رفتار کنیم ...انگار نمیشه توسعه یافته رفتار کرد ..دلم گریه میخواد ... هیج جای این وبلاگ کوفتی نمیشد نوشت !

    پاسخحذف
  4. ای ..چقدر من دلم سوخته ..شکسته ...

    پاسخحذف