دوشنبه، مهر ۱۲

در این شب ها

توی مملکتی که شب ها نتونی بری تو خیابونا، با آرامش قدم بزنی؛
توی شهری که شب ها نتونی تنها بشینی روی نیمکت ِ یه پارک، رد شدن ِ دنیا رو تماشا کنی؛
توی محله ای که شب ها نتونی چمباتمه بزنی تو بالکن، آسمون رو نگاه کنی، بدون ِ اینکه یه عالمه آدم تا کمر از پنجره آویزون بشن و دیوونه بودنت رو به هم دیگه یاد آوری کنن؛
توی خونه ای که شب ها نتونی تا هر ساعتی دلت خواست، چراغ ِ اتاقت رو روشن بذاری و کتاب بخونی؛

چه کار ِ مسخره ای بجز خوابیدن میتونی انجام بدی؟